خلاصه انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و كافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد بنابراین افراد موفق، تكامل یافته و دارای سلامت روانی كسانی هستند كه توانایی و مهارت كافی را در برخورد با
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و كافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تكامل یافته و دارای سلامت روانی كسانی هستند كه توانایی و مهارت كافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تكمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال كه افراد ناموفق و كسانی كه به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی كمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشكلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت كه فاقد مهارتهای زندگی كافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به كارگیری آن جهت دستیابی به رشد و كمال میتواند بسیاری از مشكلات، ناكامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یك زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و كمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است كه كسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینكه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینكه لازمه موفقیت و تكامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبك زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل. كه به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه كنترل انجام گردید، چنین فرض شد كه آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع كنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز كه بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع كنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و كنترل تقسیم گردیدند كه هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و كنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یك ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع كنترل) در دو گروه آزمایشی و كنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد كه بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد كه تفاوت بین میانگین های دو گروه در كلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا كنش وری اجتماعی) كاملاً معنادار است. نكته دیگر اینكه بیشترین میزان كاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذكور میباشد. بنابراین میتوان گفت كه آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر كاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع كنترل، علیرغم كاهش اندك در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در كل میتوان گفت، با توجه به كاهش اندك نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع كنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است كه بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع كنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع كنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملكرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات كیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج كمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریكه آزمودنیهایی كه در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شركت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت كافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع كنترل آنان كاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت كه آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع كنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات كیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
مقدمه
پیشرفتهای علمی و تكنولوژی در سالهای اخیر، انسانها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. كار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند كه اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذكور و مشكلات مشابه از جمله مهارتهای مهم و مفیدی هستند كه نقش تعیین كنندهای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.
همه انسانها به طور فطری توانایی حل مشكلات زندگی را دارند، ولیكن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریكه به عنوان مهارتهای كارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسیهای انجام شده تواناییها و مهارتهای عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان كشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان كفایت نمیكند. بنابراین آموزش مهارتهای زندگی با تأكید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصلی مهم و انكار ناپذیر است كه تاكنون علیرغم توجه خاص بسیاری از كشورهای جهان و تأكید خاص «سازمان بهداشت جهانی»[1]. جای آن در برنامههای تحصیلی مدارس كشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است كه نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری میباشد.
آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر یادگیری مشاركتی و عملی میباشد. این گونه فعالیتها در افزایش سلامتی و پیشگیری اولیه از بروز مشكلات و همچنین كمك به نوجوان جهت یادگیری رفتارهای مثبت و حفظ سلامت روانی خویش بسیار اثر بخش است. بنابراین برنامههای بهداشت مدارس و مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه میتوانند در جهت ایجاد رفتارهای سالم و افزایش آگاهی دانش آموزان در جهت تمرینات حمایت كننده از سلامتی جسمانی، روانی و اجتماعی و به طور كلی مهارتهای زندگی به كار گرفته شوند. بنابراین از طریق اینگونه برنامهها، نوجوانان نسبت به سلامتیشان مسؤولیت پذیر میشوند، تصمیمات بهداشتی مناسبی را اتخاذ مینمایند و به طور كلی سبك زندگی سالمی در طول نوجوانی آغاز می كنند و در طول زندگی تداوم میبخشند. این امر نوجوانان را قادر میسازد كه طبق استعدادهای بالقوه خویش عمل نمایند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.
روان شناسان در دهههای اخیر، در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند كه بسیاری از اختلالات و آسیبها و ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس كنترل و كفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار و عدم آمادگی برای حل مشكلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگیهای روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی، آماده سازی افراد بخصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار، امری ضروری به نظر می رسد، در همین راستا، روانشناسان با حمایت سازمانهای ملی و بینالمللی، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و نابهنجاری اجتماعی، آموزش مهارتهای زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نمودهاند.[2]
آنچه كه امروزه تحت عنوان مهارتهای زندگی مشهور است، تنها حاصل كار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلكه بسیاری از این مهارتها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین (ع) بیان شده است، بطوری كه تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزشها كه از فصول اساسی درس مهارتهای زندگی است، به كرات در قرآن، نهج البلاغه و صحیفة سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین (ع) مورد تأكید قرار گرفته است.[3]
دوره نوجوانی، دورهای بحرانی است كه تغییرات عمدهای در فرد (از لحاظ فیزیولوژیكی ، شناختی و روانی) و محیط بیرونی فرد (فشار همسالان، انتقال از محیط كوچك درس به محیطی بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود میآید. چنین تغییراتی اغلب با مشكلاتی همراه است كه بسیار استرسزا میباشد. به همین دلیل اكثر نوجوانان در یك دوره بحرانی به سر میبرند. با توجه به این مسائل، جهت پیشگیری از اختلالات روانی و یا تداوم سلامت روانی، نوجوانان باید راهبردهای مقابلهای مؤثر را یاد بگیرند.[4]
با توجه به گسترس خدمات بهداشت روانی مبتنی بر مدرسه در كشورهای مختلف، «سازمان بهداشت جهانی» طرح تحقیقی مهارتهای زندگی را به عنوان بخشی از برنامه بهداشت روانی این سازمان بنا نهاد. هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارتهای زندگی در زمینه بهداشت روانی این است كه جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به كارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی كه متمركز بر رشد تواناییهای روانی اساسی (مانند حل مسأله، مقابله با هیجانات، خود آگاهی، سازگاری اجتماعی و كنترل استرس) بین كودكان و نوجوانان است، اقدام نمایند.[5]
بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانشآ آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ,وآموزان، برنامه آموزش مهارتهای زندگی، روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانشآموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانشآموزان تلقی می ِود. به این ترتیب مدارس به جای اینكه تنها بر افزایش عملكرد تحصیلی دانشآموزان تمركز نمایند، باید بر تأمین و حفظ سلامت روان آنان نیز تأكید نمایند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذكور انجام دهند، چرا كه، اگر هدف فوق تحقق یابد، بسیاری از مشكلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود كاهش مییابند.
تغییرات ناگهانی و گستردهای كه در جنبههای جسمانی، روانی و اجتماعی زندگی نوجوان ایجاد میشود، مرحلهای بحرانی را ایجاد میكند كه طبعاً مشكلات و ناسازگاریهایی را به همراه خواهد داشت. بنابراین با توجه به اهمیت دوران نوجوانی، شناخت اصولی و علمی این مرحله، جهت پیشگیری از نابهنجاریها و مشكلات ناشی از این بحران از طریق ارائه اطلاعات و آگاهی لازم به نوجوانان و كسب مهارتهای مورد نیاز جهت مقابله با مشكلات ناشی از این تغییرات توسط آنان، امری بسیار مهم و حساس تلقی میشود. یكی از برنامه های پیشگیرانه در این زمینه، كه در سطح جهان مورد توجه است، آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان میباشد. تأثیر این آموزش در زمینههای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است كه به نتایج مثبتی نیز دست یافتهاند. از همین رو با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان می پردازد، تا بدین ترتیب، گامی دیگر در جهت تحقق اهداف پیشگیرانه پیرامون دوره بسیار مهم و حساس نوجوانی برداشته شود. كاملاً واضح است كه اگر اهداف فوق میسر شوند، راهی روشن و هموار جهت انتقال از دوره نوجوانی به دوره جوانی و بزرگسالی كه مرحله شكوفایی تواناییها، استعدادها و اندیشههای نو می باشد، فراهم میگردد. این امر موجبات تكامل فردی و اجتماعی تك تك افراد جامعه را فراهم میسازد كه در نهایت به پیشرفت جامعه در ابعاد گوناگون منتج میشود.
سازمان بهداشت جهانی (WHO) [6] به منظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی، برنامهای تحت عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارك دیده و در سال 1993 در «یونیسف»[7] (صندوق كودكان سازمان ملل متحد) مطرح نمود. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از كشورها مورد آزمایش و اجرا قرار گرفته است.[8]
بر اساس پژوهشهای انجام شده، عواملی نظیر عزت نفس، مهارتهای بین فردی برقراری ارتباط مطلوب ، تعیین هدف، تصمیمگیری، حل مسأله، تعیین و شناسایی ارزشهای فردی در پیشگیری و یا كاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاریهای رفتاری و اختلالات روانی و افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. بنابراین با توجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان این مهارتها موجب می شود كه فرد در برابر فشارها و استرس ها به رفتارهای غیر مؤثر و ناسازگارانه روی آورد. آموزش چنین مهارتهایی در كودكان و نوجوانان، احساس كفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه كردن بر مشكل، توانایی برنامه ریزی، و رفتار هدفمند و متناسب با مشكل را به وجود می آورد.[9]
همچنین مطالعات متعدد حاكی از آن است كه منبع كنترل درونی با سلامت روانی و احساس رضایت از زندگی ارتباط مثبت دارد و افرادی كه دارای منبع كنترل درونی هستند از فشار روانی كمتری در زندگی خود رنج میبرند.[10]
«تلادو»[11] و همكاران (1974) دریافتند كه توانایی بیشتر در حل مسأله به عنوان یك مهارت زندگی با افزایش عزت نفس و منبع كنترل درونی ارتباط مثبت دارد.[12]
«لازاروس و فولكمن»[13] (1984) دو شكل كلی مقابله را مشخص كردند. مقابله متمركز بر مشكل و مقابله متمركز بر هیجان،. راهبرد متمركز بر مشكل میتواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد. راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر موقعیت یا رفتارهای دیگران است، در صورتی كه راهبردهای مقابلهای معطوف به درون شامل تلاشهایی است كه برای بررسی مجدد نگرشها و نیازهای خود و كسب مهارتها و پاسخهای تازه صورت میگیرد. مقابله متمركز بر هیجان، معطوف به كنترل و مهار ناراحتی هیجانی است. پژوهش های به عمل آمده در زمینه شیوههای مقابلهای نشان داده اند كه سازگارانهترین روش برای مقابله با چالشها و مشكلات زندگی، اتخاذ یك رویكرد فعال و متكی به خود از قبیل طرح ریزی و مسأله گشایی است. بطوری كه پژوهشگران پس از تجزیه و تحلیل رابطه بین پاسخهای مقابله ای و هیجانات ایجاد شده در افراد، به این نتیجه دست یافتند كه حل مسأله با برنامهریزی، مفیدترین و مؤثرترین پاسخ مقابلهای بوده است، چرا كه با بیشترین هیجان مثبت همراه است.[14]
برخی از مطالعات رابطه بین منبع كنترل و شیوههای مقابله ای را بررسی كردند و به این نتیجه دست یافتند كه منبع كنترل درونی به طور معنا داری با سازگاری عاطفی ارتباط دارد و یك عامل حفاظت كننده در مقابل استرس میباشد. به عنوان مثال «كاك، هانن، و سارجنت»[15] به نقل از «هیون»[16] (1996) ، در مورد استرس زندگی بین دانشآموزان مقطع دبیرستان در آمریكا مطالعهای انجام دادند و دریافتند كه دانشآموزان دارای منبع كنترل درونی، سازگاری بهتری در مقابل اضطراب دارند و از تواناییهای جسمانی بیشتری برخوردارند. یافته مشابهی نیز توسط «كلیور»[17] (1991)، ارتباط منبع كنترل درونی را با افزایش مهارتهای مقابله ای گزارش نموده است. همچنین «بارون و دیگران»[18] (1994) به نقل از «یونگر و دیگران» [19] (1998) گزارش كردهاند كه استفاده از راهبردهای مقابله ای متمركز بر هیجان احتمال افسردگی و ضعف سلامت جسمانی را افزایش می دهد، در حالی كه راهبردهای متمركز بر مشكل عامل حفاظت كننده در مقابل افسردگی و ضعف سلامت جسمانی میباشد.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت كه افراد دارای منبع كنترل درونی به توانایی خویش در كنترل وقایع زندگی معتقدند و در مقابله با مشكل از شیوه مقابلهای متمركز بر حل مسأله استفاده میكنند، بدین معنا كه از طریق تصمیمگیری و طرح ریزی جهت حل مشكل اقدام به حل مسأله می نمایند. در حالی كه افراد دارای منبع كنترل بیرونی معتقدند كه توانایی كنترل وقایع زندگی خویش را ندارند و عوامل دیگری غیر از توانایی شخصی ایشان موثرند. به همین جهت از شیوه مقابله ای متمركز بر هیجان در مقابله با مشكلات استفاده می كنند. بدین معنا كه به جای تمركز بر مشكل، بر هیجانات و احساسات خویش متمركز میشوند. و دست به تلاشهایی جهت تنظیم عكسالعملهای هیجانی خویش می زنند. بنابراین با توجه به ارتباط مثبت بین منبع كنترل درونی و شیوه مقابله ای مسأله مدار با سلامت روان افراد ، پژوهش حاضر به بررسی این سؤال می پردازد كه : آیا آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان، منبع كنترل و شیوه مقابلهای دانش آموزان تأثیر دارد، و آیا آموزش مهارتهای زندگی می تواند موجب افزایش سطح سلامت روان، درونیتر شدن منبع كنترل و شیوه مقابلهای مسأله مدار شود؟
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأكید میشود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشكارتر میگردد. بطوریكه سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذكور در این سال شعار «غفلت بس است، مراقبت كنیم.» را جهت آشكارتر ساختن اهمیت موضوع، مطرح نمود.[20]
این امر نشان دهنده آن است كه بهداشت روانی موضوعی است كه باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یكی از دلایلی كه در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماریهای روانی است. در واقع میتوان گفت، عمدهترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری كه در بهداشت روانی مطرح میشود، پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی كه در این حیطه صورت میگیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی میباشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی میباشد.
حسینی (1378) معتقد است، آموزش، اساسیترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه، دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهشها نشان میدهند كه آموزش مهارتهای زندگی به ارتقاء بهداشت روانی كودكان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی كمك میكند و از اساسیترین برنامههای پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار میرود. سلامتی بخش اصلی یك زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.
با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تأثیر مثبت برنامههای پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تأُثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان نوجوانان میپردازد. از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم و مثبت بین سلامت روان، منبع كنترل درونی و شیوه مقابلهای مسأله مدار، تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر درونیتر شدن منبع كنترل نوجوانان و شیوههای مقابلهای آنان نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
جهت دریافت فایل بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
برچسب ها : بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان , سلامت روان , آموزش مهارتهای زندگی , كنترل نوجوانان , دانلود بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان , علوم اجتماعی , نوجوانان , پیشرفتهای علمی و تكنولوژی , مهارتهای زندگی , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , پایان نامه , دانلود پروژه