گزارش کارآموزی لیتوگرافی و چاپ در 62 صفحه ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 4,000 تومان
گزارش کارآموزی لیتوگرافی و چاپ در 62 صفحه ورد قابل ویرایش
فصل اول
پیشگفتار
معرفت بصری و کلامی
تركیب بندی
دریافت حسی و ارتباط بصری
عناصر اولیه در ارتباط تصویری
تاریخچه
چكیده:
آشنائی با محیط كار, شرایط مطلوب و فراهم كردن امكانات مناسب با نوع كار, انتخاب وسائل و دستگاههای مورد نیاز و چگونگی كاربرد, عملكرد و استفاده ی صحیح از آنها مسلما"در سرعت, سهولت و كیفیت كار نقش مهمی را ایفا می كند. شناخت این موضوع كه كدام وسیله برای چه نوع كار مناسب است, مسلما"در هزینه ها نیز تأثیر مستقیم دارد.
معرفت بصری وكلامی:
تجسم یا تصور كردن عبارت از توانائی ما در شكل بخشیدن به تصاویر ذهنی است.معمولا"وقتی میخواهیم به نقطه ای در شهر برویم ابتدا خیابانهائی را كه باید از آنها بگذریم در نظر می آوریم , وعلایم و نشانه های بصری خالص آن مسیر را در ذهن خود مرور می كنیم , بعضی از آنها به صورت ذهنی از مقابلمان می گذرد, و مجددا"به نقطه ای دیگر بر می گردیم, این قبیل فعل و انفعالات ذهنی معمولا"قبل از حركتمان به سوی مكان مورد نظر به وقوع می پیوندد.موضوع عجیب آن است كه ما اغلب مكانی را كه هرگز به آن پا نگذاشته ایم و یا ندیده ایم نیز در ذهن خود مجسم می كنیم این نوع تجسمات یا بهتر بگوئیم , تصاویر اولیه ی ئهنی همراه با دیدن, هر دو پدیده هائی هستند كه با عمل خلاقیت تصویرسازی پیوندی نزدیك دارند.ماجرای «یافتم یافتم«ارشمیدس, مثال خوبی برای این موضوع است .این جریان جابه جا ساختن تصاویر و شكلها در ذهن دقیقا"همان چیزی است كه اغلب ما را در یافتن پاسخ به یك مسئله یاری میكند.آرتور كوستلر , كه قبلا"به كتاب عمل خلاقیت وی اشاره شد در همان جا می نویسد:
«با رشد تدریجی قوای سمبل ساز و انتزاعی كننده ی ذهن فكر كردن به وسیله ی مفاهیم كلی پدید می آید كه منشاء آن تفكر به وسیله ی تصویر بوده است, به همین گونه نیز خط آوائی طی جریانی مشابه از بطن خط هیر و گلیف كه در واقع نگارش با تصویر بوده است نشاءت گرفت.»
مشاهده ی این تكامل و پیشرفت برای مبحث ارتباطات دارای اهمیت شایانی است. تكامل زبان از تصاویر آغاز شد, و به صورت تصویر نگاری درآمد كه در آن شكلهای ساده با معانی روشن وواضح به كار میرفت, سپس به واحدهای آوائی تبدیل شد و سرانجام شكل الفبا به خود گرفت.گرگوری مؤلف كتاب چشم هوشمند, الفبا را به همین مناسبت«ریاضیات معنا»خوانده است.هر گامی كه در این راه بر داشته می شد مسلما" تكاملی بیشتر در ارتباط مؤثر تر میان آدمیان بود.شواهد بسیاری موجود است كه نشان میدهد در این جریان امروز, بازگشتی به گذشته مشاهده می شود, یعنی بازگشت به استفاده از تصویر برای برقرار كردن ارتباط:و این عقبگرد به دلیل آن است كه افراد بشر می خواهن به شكلی مؤثر تر و مستقیم تر با یكدیگرارتباط یابند.
یاد گرفتن سواد برای زبان مهم ترین مسئله است. شاید از پاسخ به این سؤال كه با سواد بودن از نظر زبان دارای چه اهمیت و معنائی است و نیز مقایسه ی زبان تصویری با كلام , بتوان نتایج سودمندی گرفت و این پاسخ مارا در استفاده از اخبار و اطلاعات به صورت تصویری یاری رساند.زبان در جریان اموزش و یادگیری بشر , مقامی منحصر بفرد داشته است و هنوز هم دارد. كاربردهای زبان بسیار است, زبان وسیله ی ضبط وانتقال اخبار است, وسیله ای است برای تبادل افكار و عقاید و نیز ابزذر ساختن مفاهیم كلی و ذهنی بشر است. در یونانی به زبان«لوگوس» یا «لوگیك» می خوانند كه همه ی این الفاظ از همان كلمه ی یونانی لوگوس به معنای زبان اخذ شده است.به این ترتیب می بینیم كه زبان وسیله ای برای اشكال عالی تر تفكر تلقی می شود, عالی تر از تفكر به وسیله ی تصویر یا تفكر از طریقحس لامسه.اما این فرض محل گفت وگو دارد, و بهتر است درباره ی آن تحقیق بیشتری بشود.
ابتدا باید در نظر داشت دانستن یك زبان و با سواد بودن دو چیز متفاوت است.البته زبان را می توان تا حد استفاده ی علمی از آن برای فهمیدن وتكلم ساده آموخت, ولی از این حد تا توانائی خواندن و نوشتن به یك زبان فاصله ی زیادی است.البته فقط زبان محاوره ای است كه به صورت طبیعی تكامل می یابد.
با مطالعه ی آثار نو آم چو مسكی , می توان دریافت كه زبان , ساخت بسیار عمیقی در ذهن ما دارد و اگر از لحاظ زیست شناسی به آن توجه كنیم این ساخت در ما فطری است.
به هر حال یاد گرفتن سواد خواندن و نوشتن را باید طی مراتب مختلفی به انجام رساند.ابتدا به یاد گیری سیستم , رمزهای زبان می پردازیم , كه نشانه های آوائی معینی به صورت انتزاعی هستند.اینها در واقع همان عناصر الفباهستند.كلمه ی الفبا از تلفیق دو حرف یونانی آلفا و بتا به وجود آمده است.
حروف الفبا را , ابتدا یك به یك یاد می گیریم , سپس تركیب این حروف و آوای منسوب به آنها آموخته می شود , كه كلنات هستند.كلمات هر یك حاوی معنائی است كه به ازای اشیاء , افكار وافعال مختلف به كار می روند.
دانستن معنای هر كلمه مستلزم دانستن تعریف عام آن است.گام نهائی آموزش زبان شامل یاد كیری قواعد دستوری آن می شود , یعنی دلالت و جای كلمات در جمله , وجود قواعد دستوری برای تعیین حدود ساختمان یك زبان بر اساس آنچه از نظر اجتماعی مقبول ومورد استفاده است , ضرورت دارد .آنچه گفته شد , مقدمات زبان كلام است و از آن نمی توان چیزی كم كرد. وقتی شخصی به خوبی آنها را یاد گرفت , می تواند بنویسد و بخواند , می توانداخبار و اطلاعاتی را كه به صورت كتبی بیان كند و بفهمد.واضح است كه آموزش كلام حتی به صورت سواد آموزی ابتدائی , دارای نوعی ساخت است و تعاریف و مسائل فنی خاص آن مورد قبول همه است. ولی مبحث ارتباط بصری در مقایسه باآن ظاهرا"ساختی چنان منضبط ندارد.
سواد بصری:
اگر بخواهیم در تعریف و محدود كردن سواد بصری راه افراط پیش گیریم , با مشكلات زیادی مواجه می شویم.كلام كه دارای ساخت نسبتا"منضبطی است , مسلما"بر آنهائی كه خواهان آموزش بصری هستندنیز تاثیری قابل توجه می گذارد.اگر در مقام مقایسه نیز برآئیم , می توان نتیجه گرفت كه اگر بشود یكی از وسائل ارتباطی را به اجزای اولیه اش تجزیه كرد وسپس آن را بررسی نمود , پس می توان وسیله ی دیگری را نیز به همین ترتیب موردبررسی نمود,پس می توان وسیله ی دیگری را نیز به همین ترتیب مورد بررسی قرار داد.
هر سیستم ارتباطی متشكل است از سمبل هائی كه ساخته ی بشر هستند.علائم و سمبل هائی كه ما بدان زبان وكلام می گوئیم, در روزگارهای پیشین به صورت رشته ای از تصاویر ساده ترسیم میشدند, و این تصاویر ساده نتیجه ی محسوسات بشر بودند.زبانها و سیستم های سمبل بسیاری در جهان وجود دارد و بعضی از آنها دارای ریشه ای مشترك هستند, برخی نیز هیچ ارتباطی با دیگران ندارند. مثلا"اعداد كه یكی از انواع بسیار ویژه ی باز یابی نوعی از اخبار هستند, هیچ گونه ارتباط مستقیمی با الفبا ندارند و یا نتهای موسیقی كه آنها هم از این گروهند.
در تمام این موارد به طور كلی می توان گفت, هر چه تركیب اولیه ی آنها ساده تر باشد, فراگیری محتویات خبری آنها كه به شكل علائم رمز درآمده, آسانتر است.این علائم رمز هر یك دارای معنای خاص است و كل سیستم آنها نیز براساس قواعد نحوی خاص استوار شده است.
در جهان بیش از سه هزار زبان رایج و منحصر بفرد و مستقل وجود دارد.بیان با تصویر ویا زبان بصری در مقایسه با كلام به مراتب جهان شمول تر است و از این رو بررسی مشكلات و مسائل مربوط به آن دارای اهمیتی ویژه است.ولی باید در نظر داشت كه كلام از نظر ساخت, یك تمامیت منطقی دارد, و به همین دلیل روش یاد گیری و فهم آن می تواند بسیار روشن و مشخص باشد, در حالیكه زبان بصری از این نظر بمراتب بغرنج تر است و اگر سعی كنیم باآن عینا"همانند كلام برخورد كنیم, تلاشی بیهوده كرده ایم .
استفاده از واژه ی سواد, در كنار واژه ی بصری, در این رساله به منظوری خاص بوده است كه دارای اهمیت است.همان طور كه پیش تر نیز اشاره شد , دیدن یك عمل طبیعی است و حتی فهم یك پیام بصری یا تصویر نیز تا حدودی به صورت طبیعی انجام می گیرد ولی اگر جویای كارایی و تاثیر بیشتر این دو عمل باشیم, فقط بوسیله ی تحصیل در این رشته ممكن است به آن دست یافت. كسی كه می خواهد از نظر بصری سواد آموزد, باید از شیوه ی یاد گیری سواد كلام و گفتار درس گیرد.هنكام آموزش كلام واژه هائی نظیر خلاقیت فقط پس از آنكه شخص توانائی خواندن و نوشتن یافت, به كار میرود.مفهوم این كلمات در واقع احكامی اعتباری به حساب می آیند و به داوری هائی مبتنی بر ارزشهای شخصی بستگی دارند.
در درجه ی نخست, یك نوشته الزاما"نباید بسیار ادیبانه باشد. یك نثر روشن , ودرست از لحاظ املائی و دستوری, كافی است. كسی كه بتواند به طور سادهبه ساختن و فهم صحیح پیامهای موجود در كلام بپردازد, با سواد محسوب می شود, زیرا كلام یك وسیله است, كه البته می توان از این وسیله برای داستان سرائی و یاغزل سرائی نیز استفاده كرد.بنابراین سواد كلامی در درجات و مراتب مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد, كه از پیامهای ساده شروع شده به اشكال بغرنج تر هنری می انجامد.بخش بزرگی از ارتباط بصری به تصادف و یا نیروی كشف و شهود طراحان سپرده می شود و این موضوع دو دلیل دارد:نخست آنكه هنر ازصناعت جدا شده است و دیگر آنكه توانائی نقاشی وترسیم به استعداد و آموزشی نسبتا"طولانی و ویژه نیاز دارد. از آنجا كه برای تجزیه وتحلیل و یاتعریف ساخت شیوه ی بصری ارتباط, تلاش چندانی صورت نگرفته است, یافتن یك راه و روش مشخص برای كاربرد آن دشوار است.
نظام آموزشی نیز به طور كلی در این زمینه تحرك كافی ندارد, و هنوز به طور عمده شیوه ی گفتار وكلام برای ارتباط و انتقال اخبار و عقاید در آن غالب است و در نتیجه به دیگر توانائیهاو قابلیت های موجود در آن در انسان توجه لازم نمی شود. در اینجا منظور حس باصره است و برای پی بردن به اهمیت این حس در شناخت انسان كافی است به تجربیات یك كودك یاطفل توجه كردكه در تكامل فهم و شعور او بسیار مؤثر است و اغلب این تجربیات صرفا"از راه دیدن كسب می شوند.حتی استفاده از وسایل بصری در آموزش نیز اكثرا"از روی هدف و برنامه های روشن انجام نمی گیرد.
«عناصر اولیه در ارتباط تصویری»
هر نقش یا طرح یا تصویری به هر صورت,از یك سلسله عنا صر اولیه تشكیل یافته است . منظور از این عناصر اولیه موادی مثل كاغذ,رنگ,فیلم وغیره نیست.عناصر اولیه ی بصری در اساس كلیه ی پدیده های مریی است وتعداد آنها محدود و معین است: نقطه, خط, شكل, جهت, سایه-روشن یا رنگمایه , رنگ, بافت, بعد, مقیاس و حركت.این عناصر ماده ی خام تمام اخبار بصری هستند و به شكلهای مختلف با یكدیگر تركیب و تلفیق می شوند . انتخاب این عناصر و طرز تاكید بر برخی از آنها در یك اثر بصری بستگی به ساخت و نوع كار دارد.
بیشتر دانش ما درباره ی كنش و واكنش و تاثیر ادراك انسانی در معانی بصری نتیجه ی تحقیقات و آزمایشهائی است كه روانشناسی گشتالت بر این مبنا ست كه برای شناخت هر دستگاه یا شئ یا واقعی ای ابتدا باید اجزای تشكیل دهنده ی آن را تشخیص داد, واین اجزا را می توان جدا از یكدیگر وبه صورت منفرد بررسی كرد.
مشاهده می شود كه با تغییر یكی از آن اجزا, كل دستگاه نیز دچار تغییر و دگرگونی می شود. یك پدیده ی بصری نمونه ی بسیار خوبی از آن نوع دستگاه است.زیرا با پیدایش هر اثر خوب بصری یك كل متعادل ومتوازن به وجود می آید كه نتیجه ی تركیب بسیار بغرنج وپیچیده ی اجزای مختلف است.
یك اثر بصری را می توان از زوایای مختلف تحلیل كرد.ولی بهترین شیوه برای تحلیل و فهم اثر تجزیه ی آن به عناصر تشكیل دهنده ی اولیه ی آن است.این عمل فهم ما را از یك كار بصری بسیار عمیق تر می كند و نیز برای تجسم اولیه ی یك تصویر و تعبیر و تفصیر آن از طرف بیننده سود مند است.
استفاده از عناصر اولیه ی بصری برای فهم وبررسی معقولات مربوط به آن , شیوه ی بسیار مناسبی است ومی توان به وسیله ی آن, میزان قابلیت و موفق بودن یك اثر را از لحاظ گویائی به خوبی سنجید.برای مثال, عنصر بعد سوم را در نظر می گیریم, در معماری و مجسمه سازی این عنصر بر دیگر عناصر از لحاظ اهمیت غلبه دارد.
طی دوران رنسانس, علم و هنر پرسپكتیو به وجود آمد و منظور از آن نشان دادن بعد سوم در اثر بصری دوبعدی مانند نقاشی و رسامی بود.حتی با اثر نظر فریب پرسپكتیو, بعد را در این شكلهای بصری فقط می توان تلویحا"و نه تصریحا"نشان داد. فن عكاسی و فیلمبرداری امكان نشان دادن بعد سوم را, چه در حال حركت و چه در حال سكون, با چنان ظرافت و كمال به ما عرضه داشت كه تاكنون بی سابقه بوده است.
زیرا عدسی دوربین مانند چشم انسان می بیند و همه ی جزئیات موجود در محیط را ثبت می كند.
اما در تجسم اولیه ی آثار بصری و در آغاز كار به جزئیات پرداخته نمی شود به طور عمده طراح در این مرحله , از عنصر ساده ونیرومندی مانند خط استفاده می كند.
در اینجا باید گفت كه نوع انتخاب و میزان تاكید و نحوه ی استفاده از عناصر بصری برای رسیدن به تاثیر مورد نظر هنر وتخصص طراح و صنعتگر و هنرمند است. اوست كه تجسم می كند وپدید می آورد.هنر او انتخاب وچگونگی پیاده كردن آن عناصر است و شماره ی امكانات مختلف بی حد و نهایت است. ساده ترین عنصر بصری ممكن است به نحوی بسیار بغرنج مورد استفاده قرار گیرد:مثل نقطه با اندازه های مختلف و كنار هم وسیله ی نشان دادن تصاویر چاپی است كه در آن سایه-روشن وجود دارد و اصطلاحا"به هاف-تون معروف است كه به خصوص برای چاپ تصاویر عكاسی بسیار لازم است.با این تفاصیل , فهم عمیق تر ساختمان عنصری شكلهای بصری به پدید آورنده ی آثار بصری امكانات و آزادی عمل بیشتری برای تركیب بندیهای مختلف می دهد, و كسی كه می خواهد از طریق بصری ارتباط برقرار كند برایش وجود امكانات مختلف بسیار مهم است.
برای آنكه به فهم وتحلیلی از كل بیان بصری برسیم, بهتر است اول یك یك عناصر بصری را جداگانه بررسی كنیم تا به كیفیات آنها بهتر پی ببریم.
نقطه:
نقطه ساده ترین و تجزیه ناپذیر ترین عنصر در ارتباط بصری است.طبیعی ترین ومعمول ترین شكلی كه می توان برای نقطه قایل شد گرد بودن آن است. نقطه ی چهار گوش یا مثلثی شكل به ندرت در طبیعت پیدا می شود اگر مایعی به صورت قطره چكیده شود, شكلی تقریبا"گرد به خود میگیرد و به این ترتیب یه نقطه تبدیل می شود, هرچند ممكن است نقطه ای بی نقص و كامل, از نظر شكل, نباشد.هر گاه بخواهیم با رنك یا چیزی مشابه آن در جائی علامت بگذاریم معمولا"آن را به صورت نقطه در نظر می گیریم.نقطه هر كجا كه باشد خواه به صورت طبیعی یا مصنوع دست انسان, چشم را شدیدا"به خود جلب می كند. دو نقطه وسیله ی بسیار مفیدی برای اندازه گیری در محیط و یا تهیه ی نقشه ای بصری از یك چیز است. استفاده از نقطه همراه با خط كش و سایر وسائل اندازه گیری یكی از اولین وسائل علامتگذاری است كه هر كس می تواند آن را به آسانی یاد بگیرد.هر چه اندازه گیری پیچیده تر باشد تعداد نقاط بیشتری بكار گرفته می شود. چند نقطه خاصیت اتصالی دارند:به عبارتی دیگر قادر است چشم را راهنمائی كند. اگر تعداد نقاط بسیار زیاد باشد, با یكدیگر تركیب و همراه می شوند و می توانند تصور رنگمایه و رنگهای مختلف را در ذهن پدید آورند, این امر, همان طور كه اشاره
شد, اساس فن تكثیر چاپی تصاویر سایه-روشن دار سیاه و سفید و رنگی است.سورا, نقاش امپرسیونیست فرانسوی , در تقاشیهای خود كه با تكنیك پوینتیلیست انجام داده بود, این پدیده یعنی ادغام و تركیب نقطه ها در دستگاه بینائی انسان را آزمود.نقاشی های او از لحاظ تنوع رنگ بسیار غنی به نظر می رسند, ولی در حقیقت او از چهار رنگ خالص استفاده كرده است, زرد, قرمز, آبی وسیاه كه آنها را به صورت نقاط ریزی روی تابلو به كار برده و در چشم بیننده نقاط رنگی با یكدیگر مخلوط می شوند و به نظر میرسد روی تابلو انواع رنگها به كار رفته است. تمام نقاشان امپرسیونیست نحوه ی عمل مخلوط شدن , متمایز شدن و سازمان یافتن رنگها را كه در مورد چشم صورت می گیرد آزمایش كرده اند. این جریان بی شباهت به نظریه های مك لوهان, درباره ی شركت فعال بیننده در نحوه ی دیدن و تاثیر آن در معنا یافتن یك تصویر نیست.ولی هیچ كس این موضوع را به وضوح آنچه سورا انجام داده بررسی نكرده است. كارهای او چنان است كه گویا می خواهد جریان چاپ عكس های رنگی و سایه-روشن دار آینده ی خود را پیش بینی كند.نكته ی آخر آن كه قابلیت راهنمائی چشم به وسیله ی نقطه با ازیاد تعداد نقاط و نزدیكتر شدن آنها به یكدیگر افزایش می یابد.
قیمت فایل فقط 4,000 تومان
برچسب ها : گزارش کاراموزی لیتوگرافی و چاپ , کاراموزی لیتوگرافی و چاپ , کارورزی لیتوگرافی و چاپ , دانلود گزارش کارآموزی لیتوگرافی و چاپ , لیتوگرافی و چاپ , لیتوگرافی , چاپ