بیشك معطوف شدن نگاههای والدین وجامعهی آموزشی كشور به برآورده ساختن نیازهای علمی دانشآموزان نخبه سبب شده است تا نیازهای روحی این دسته از افراد در بین مشكلات گوناگون كمرنگ شود اگر خصوصیاتی نظیر گذشت، همدلی، شوخ طبعی، كمك به دیگران، درك ضعف خود و دیگران، عدالتخواهی، رازداری، كنترل خشم و احساسی بودن را از جمله ویژگیهای هوش هیجانی یا هوش اجتما
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
بررسی رابطهی هوش منطقی و هوش هیجانی و اثر آن بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نخبه
چکیده :
اصطلاح هوش که در زمان ما به صورت عادی مورد استفاده قرار میگیرد، تا شروع قرن بیستم در فرهنگهای لغت نیز کمتر به آن پرداخته میشد و اکثرا آن را تحت عنوان قوای عقلانی میشناختند و جداگانه مورد بررسی قرار نمیدادند. در واقع باید گفت آلفرد بینه مفهوم هوش به گونهی امروزی را مورد استفاده قرار داد و پس از او تا کنون مطالعه و بررسی هوش پیشرفت فراوانی داشتهاست. با این همه امروز نیز در تعریف هوش وحدت نظر وجود ندارد و هر گروهی تعاریف خود را متوجهی جنبهای از هوش میدانند. برخی از تعاریف هوش بر ظرفیت کلی برای یادگیری و حل مساله یعنی ماهیت منطقی هوش تاکید دارند و برخی تواناییهای آن را در عملکرد زندگی میشناسند. آنچه که تحت عنوان هوش منطقی یا هوش و استعداد تحصیلی معرفی میشود ویژگیهایی است شامل توانایی استدلال، استنتاج، خلق فرضیه و اصولا بهرهمندی از نگاهی عموما معقول به زندگی است. باید اذعان نمود که هوش خصلت مطلقی نیست که در بدو تولد ایجاد شده باشد و در طول زندگی ثابت بماند بلکه به طور کلی هوش در مرحلهای از دوران کودکی تجلی مییابد و در طول زندگی دوران شکوفایی دارد و یا به تدریج رشد میکند و یا کاهش مییابد. در کنار هوش منطقی توجه به حالات هیجانی انسان در زمینههایی مانند انگیزش، تعاملات اجتماعی، خودتنظیمی و سلامت روانی در قرن بیستم مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است فلذا هوشهای دیگری مطرح شده که بر عوامل غیر شناختی تکیه دارند. یکی از این هوشها، هوش هیجانی است که برای اولین بار در سال 1990 توسط «سالوی» و «مایر» دو نفر از روانشناسان آمریکایی معرفی شد. آنها اعلام نمودند انسانها موجودات صرفا منطقی یا عاطفی نیستند بلکه هم منطقی و هم عاطفیاند. دانیل گلمن روانشناس معروف در سال 1995 در کتاب پرفروش خود تحت عنوان "هوش هیجانی" هوش هیجانی را ترکیبی از پنچ مهارت؛ شناخت هیجانهای خود، کنترل هیجانهای خود، برانگیختن و به هیجان آوردن خود، شناخت هیجانهای دیگران و تنظیم روابط با دیگران معرفی نمود. این پژوهش ضمن بررسی رابطهی هوش منطقی و هوش هیجانی در دانشآموزان نخبهی شاغل به تحصیل در مراکز تهران سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد)، اثر آن را نیز روی پیشرفت تحصیلی بررسی نموده است. نتایج حاصله نشان میدهد دانشآموزان نخبه از هوش منطقی و هیجانی بالاتر از استاندارد برخوردارند و اکثرا نیز پیشرفت تحصیلی قابل توجه دارند به گونهای که اکثر پذیرفتهشدگان ردههای بالای کنکور سراسری کشور از میان این دانشآموزان است. نحوهی انتخاب این دانشآموزان جهت تحصیل در مراکز سمپاد عمدتا بر اساس پیشرفت تحصیلی و کسب نمرات بالا انجام میگیرد. البته در آزمونهای به عمل آمدهی قبل از ورود به مراکز مذکور، به نوعی هوش و استعداد تحصیلی آنها نیز ارزیابی میشود ولی ملاک اصلی جدا نمودن آنها از سایر دانشآموزان به طور عمده متوجه کسب نمرات بالا و موفقیتهای تحصیلی مربوطه است. در این پژوهش معدل اخذ شدهی دانشآموزان در سالهای قبل (که در این مراکز اخذ شده باشد) را ملاک پیشرفت تحصیلی دانسته فلذا دانشآموزان سال اول راهنمایی که معدل آنها در مدارسی به جز مراکز سمپاد به دست آمده از پژوهش مستثنا شدهاند و همچنین دانشآموزان دورهی پیشدانشگاهی به لحاظ عدم امکان دسترسی و فارغالتحصیل شدن آنها از این مراکز (اگرچه برای ورود به دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در زمرهی مراکز سمپاد این دوره را طی میکنند) در پژوهش قرار نگرفتهاند. به طور کلی در این پژوهش رابطهای قوی و معنادار بین هیچ یک از دو مولفههای هوش منطقی، هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی (که بررسی رابطهی دو به دوی آنها مفروضات پژوهش بودهاست) به دست نیامدهاست و صرفا رابطهای ضعیف بین هوش منطقی و پیشرفت تحصیلی در مقاطع راهنمایی و متوسطه وجود داشتهاست. بر این اساس این پژوهش نشان میدهد که اتکای موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نخبه (مراکز تهران) عمدتا متوجه چیزی جدای از هوش منطقی و هوش هیجانی است و شاید بتوان استفادهی گسترده از حافظه را ملاک و اساس گرفت. به معنای دیگر این پژوهش نشان میدهد که جدا شدن دانشآموزان نخبه از سایر دانشآموزان بیشتر بر پایهی محفوظات قویتر و استفادهی گستردهتر از حافظه شکل گرفتهاست.
فهرست مطالب
فصل 1-مقدمه پژوهش
1- مقدمه 2
2- بیان مسئله پژوهش 3
3- اهمیت وضرورت مسئله پژوهش 5
4- اهداف پژوهش 5
5- پرسش های اصلی پژوهش 6
6- تعریف متغیرهای پژوهش 6
فصل 2- بررسی پیشینهی پژوهش
مقدمه 8
1- هوش منطقی 10
1-1-مفهوم کلی هوش 10
1-2-عامل وراثت و محیط –تاثیر گذار بر هوش 11
1-3-هوش منطقی و سنجش آن 11
2- هوش هیجانی 14
2-1- تعریف هیجان 14
2- 2- ظهور وپیدایش هوش هیجانی 16
2-3- تعریف وسرشت هوش هیجانی 17
2-4- تاثیر هوش هیجانی در زندگی و موفقیت ها 21
2-5- تاریخچه هوش هیجانی 24
2-6- هوش هیجانی و اندازهگیری و سنجش آن 27
2-6-1- آزمونهای عملکردی هوش هیجانی 27
2-6-2- آزمونهای خود سنجی هوش هیجانی 29
3- پیشرفت تحصیلی 31
3-1- تعریف مفهومی پیشرفت تحصیلی 31
3-2- آزمونها و پیشرفت تحصیلی 33
3-3- کمآموزی و پیشرفت تحصیلی 33
3-4- ارزشیابی پیشرفت تحصیلی 34
3-5- عوامل فردی، آموزشگاهی وخانوادگی واجتماعی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی 35
4- هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی 36
5- هوش منطقی و پیشرفت تحصیلی 43
6- هوش منطقی و هوش هیجانی 46
7- آشنایی با سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) 48 فصل 3- روش پژوهش
مقدمه 52
1- تعریف تحقیق 54
2- انواع تحقیقات علمی 54
2-1- تحقیقات علمی از جهت اهداف واثرات، یا كاربردی می باشند یا بنیادی 54
2-2- تحقیقات علمی از جهت هدف وبیان، یا توصیفی اند یا علت یابی 55
2-3- تحقیقات علمی از جهت تعداد محققها ومجریان آن بر دو نوع اند: انفرادی و گروهی 55
3- عناصر تحقیق 55
3-1- مفاهیم یا عناصر تحقیق 55
3-2- انواع روشهای نمونهگیری 57
4- ابزار و روشهای جمعآوری اطلاعات 58
5- مدارك و ضوابط ارزیابی كاركرد تحقیق 62
5-1- اعتبار یا روائی یا ارزش علمی 62
5-2- ثبات و پایائی 62
5-3- اعتماد علمی 62
5-4- هنجار 62
6- تکنیکهای آماری برای تجزیه و تحلیل 63
6-1- روش نمونهگیری تخمینی 63
6-2- روش بررسی متغیرهای كیفی (درجه همگنی) 64
6-3- روش بررسی كشف روابط 64
فصل 4- یافتههای پژوهش
مقدمه 75
الف) توصیف و تحلیل دادهها در رابطه با هر پرسش یا فرضیه 76
ب) سایر یافتههای پژوهش 90
فصل 5- بحث و تفسیر پژوهش
مقدمه 92
الف- نتیجه گیریها (ترکیب یافتهها و پیشینهی پژوهش) 93
ب- محدودیتها 96
ب-1- محدودیت پژوهش 96
ب-1-1- محدودیت ذاتی پرسشنامه 96
ب-1-2- محدودیت تکنیک همبستگی 96
ب-1-3- محدودیت اثر آموزش 96
ب-2- محدودیت پژوهشگر 96
ب-2-1- محدودیت در هماهنگی 96
ب-2-2- محدودیت ساعات آموزشی 97
ب-2-3- محدودیت عدم آشنایی با موضوع هوش هیجانی 97
ب-2-4- محدودیت پراکندگی 97
پ- پیشنهادها و کاربردهای پژوهش 98
ت- خلاصهای از مساله، روش و یافتههای پژوهش 101
پیشنهاد به سایر پژوهشگران 105
پیشگفتار :
تعلیم و تربیت نخبگان و افراد مستعد در کشور ما دارای ریشههای تاربخی عمیق و طولانی است. از آن حیث میتوان از ریشههای تاریخی سخن گفت که مراکز تعلیم و تربیت و حوزههای آموزشی به گونهای برنامهی آموزشی را ترتیب داده بودند که متعلم محور برنامهها قلمداد میشد یعنی آن چیزی که در دورههای فعلی به منزله بهترین اقدام آموزشی ویژه برای افراد نخبه قلمداد میشود. اجرای برنامهای که در آن یادگیرنده محور باشد، مستلزم شناسایی میزان هوش و توانای او برای یادگیری است و برای انجام آن ناگزیر بودند ملاکها وآزمونهایی را اجرا نمایند تا تراز هوشی متعلم معلوم و روشن شود. جمعآوری این ملاکها وآزمونها و خصایص و بررسی تحلیلی آنها بنیادیترین اقدام مطالعاتی و تحقیقاتی در قلمرو روانشناسی افراد نخبه و با استعداد به شمار میآید.
گسترهی این پیشینهی قوی به نظام آموزش و پرورش فعلی و رسمی کشور با نشانههای تردید مواجه است. در نظام رسمی و دولتی آموزش و پرورش موجود افراد عادی و برتر از نظر دارا بودن میزان هوش و استعداد تحصیلی به یک صورت مورد توجه بودهاند که نتیجهی آن گم شدن نیازهای اساسی دانشآموزان نخبه است. تشکیل سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان پاسخی اولیه به این نیاز بود تا برای این گروه از دانشآموزان برنامهریزی آموزشی مستقل و برتری تدارک شود. اکنون که چندین سال از تشکیل این سازمان میگذرد و مجموعهی فارغالتحصیلان آن در زمرهی طیف وسیعی از مدیران قرار دارند نیازهای بعدی وجدیتری برای انجام پژوهشها رخ مینماید که روابط بین هوش و استعداد تحصیلی و نوع دیگری از هوش که در دوران اخیر تحت عنوان "هوش هیجانی " نامگذاری و اثربخشی آن مورد عنایت جدی قرار گرفته است با مقولهی مهم پیشرفت تحصیلی، مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. در این پژوهش تلاش شدهاست آخرین یافتهها در مورد هوش منطقی (هوش و استعداد تحصیلی) و هوش هیجانی بررسی و رابطهی آنها با هم در میان دانشآموزان نخبهی شاغل به تحصیل در مراکز تهران سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان تحقیق و اثرات آنها روی پیشرفت تحصیلی معلوم گردد. بدون شک بخش عمدهای از مدیران سرزمین ما در گذشته و حال و آینده از میان این دانشآموزان انتخاب میگردند و دو عنصر اساسی هوش منطقی و هوش هیجانی هریک در قلمروی مستقل، ابزار اصلی مدیریت نوین به شمار میآیند. فقدان هریک از این عناصر در مدیران و یا عدم تبیین هرکدام می تواند منشا مشکلات در حیطهی مدیریتی شود. شروع پژوهش اساسی در این خصوص، باید از مراحل اولیهی تحصیل آغاز گردد، اما این پژوهش دورهی ابتدایی تحصیلی را به لحاظ آنکه امکان ارزیابی و سنجش هوش هیجانی در آن فراهم نیست و احتمالا ارزیابی هوش منطقی نیز در دورهی ابتدایی تحصیلی به درستی امکانپذیر نیست، انتخاب ننموده است و دو مقطع راهنمایی تحصیلی و متوسطه برای پژوهش اساس قرار گرفته اند. امید است نتایج این پژوهش که ادعا نمیشود در آن عیب و ایراد نباشد، مورد استفادهی سایر پژوهشگران و برنامهریزان آموزشی دانشآموزان نخبه قرار گیرد.
فصل اول:
«مقدمه پژوهش»
کلیات تحقیق
مقدمه:
بیشك معطوف شدن نگاههای والدین وجامعهی آموزشی كشور به برآورده ساختن نیازهای علمی دانشآموزان نخبه سبب شده است تا نیازهای روحی این دسته از افراد در بین مشكلات گوناگون كمرنگ شود. اگر خصوصیاتی نظیر گذشت، همدلی، شوخ طبعی، كمك به دیگران، درك ضعف خود و دیگران، عدالتخواهی، رازداری، كنترل خشم و احساسی بودن را از جمله ویژگیهای هوش هیجانی یا هوش اجتماعی بدانیم، ضرورت دارد كه در سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان كه متولی جذب و پرورش دانشآموزان نخبه و مستعد كشوراست و مدیران آینده را تربیت می نماید بررسیهایی در تبیین نقش هوش هیجانی به عمل آید. در مراحل جذب و پذیرش دانشآموزان نخبه در مدارس سازمان مذکور، میزان هوش منطقی(شناختی) دانشآموزان، در آزمونها سنجیده می شود ودر طول تحصیل نیز اغلب تلاشها پیرامون هوش منطقی و بهرهگیری از آن در پیشرفت تحصیلی شکل می گیرد و بر همین اساس نیز ارزیابی پیشرفت تحصیلی انجام میشود در حالیكه جریان هوش هیجانی، به صورت ویژه در این دانشآموزان خود نمایی میكند وبه همین علت است كه طی سالیان اداره این مدارس، جهت توجه به این دسته از نیازهای درونی، اقداماتی مانند: المپیادهای ورزشی، طرح پروژههای دانشآموزی، ابداعات و خلاقیت در زمینه علوم انسانی در برنامهها گنجانده شدهاند. سنجشهایی در توضیح رابطهی هوش هیجانی وهوش منطقی با پیشرفت تحصیلی در دنیا و ایران به عمل آمده و اغلب معنادار بودن رابطه را نتیجه دادهاست. این پژوهش نیز در نظر دارد، تاثیر هوش منطقی (شناختی) وهوش هیجانی را به تفکیک دانشآموزان راهنمایی و متوسطه (مراکز تهران سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ) در پیشرفت تحصیلی آنها بررسی نماید و برتری و میزان تاثیر هریک را نشان دهد. پژوهشهایی از این نوع، در واقع به روانشناسی شخصیت می پردازند که خود زمینهی مناسبی برای تصمیم گیری (عنصر اصلی مدیریت نوین) می باشد. نکتهی مهم این است که ویژگیهای مثبتی همچون هوش منطقی و هوش هیجانی، خود، تولید کنندهی موفقیت نیستند، اما «واقعیت این است که اسنادهای مثبت می توانند در دراز مدت عامل پیشبینی کنندهی خوبی برای موفقیت باشند» (سیاروچی وهمکاران،1384: 38). موفقیت تحصیلی در مدرسه، مانند بسیاری دیگر از موفقیت ها، متاثراز ویژگیهای مثبت شخصیتی است؛ ضمن توجه به این اصل که چگونه ودر چه زمانی از این عوامل مثبت استفاده شود.
بیان مسئله پژوهش (پایههای نظری):
وجود هوش هیجانی واحساسی در كنار هوش منطقی واقعیتی انكارناپذیر در انسان است و دو نیم كرهی چپ و راست در مغز به ترتیب نیم كرهی چپ (مواردی از قبیل استدلال، مهارتهای علمی، خواندن، مهارتهای ریاضی وغیره) مربوط به هوش منطقی و نیمكرهی راست مربوط به هوش هیجانی (مواردی نظیر علاقهیشادی، ترس تحقیر، خشم شرم، انزجار گناه، عزت نفس، خود شكستگی، انگیزهی مثبت وغیره) است. هوش منطقی ساختارهای منطقی وریاضی و فنی را شكل می دهد وهوش هیجانی توانایی آگاه بودن از خود، درك وفهم خود ودیگران، توانایی مواجه شدن با هیجانهای شدید ومدیریت خود و توانایی انطباق با تغییرات و حل مشكلات (با ماهیت اجتماعی وفردی) است. علاوه بر تقسیمبندی هوش، به دوحیطهی هوش منطقی و هوش هیجانی، در تقسیمبندیهایی دیگر، هوش به دو بخش عمومی و خصوصی و یا در سه حیطه و گروه؛ تربیتی (تحصیلی)، تحلیلی و كاربردی نیز بیان گردیدهاست. در تعریف سه نوع هوش گفته میشود «هوش تربیتی (تحصیلی)،كمیتی است كه سبب موفقیت تحصیلی میشود و از این رو یك نوع استعداد تحصیلی به شمار می رود. افراد با هوش (تحصیلی) نمرههای بهتری در دروس خود می گیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به كودكان كم هوش دارندو هوش (تحلیلی)،توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و یا قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موفقیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات وكیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله دیوید وكسلرروانشناس آمریكایی، پیشنهاد شدهباشد كه بیان میكند؛ هوش تحلیلی یعنی تفكر عاقلانه، عمل منطقی ورفتار مؤثر در محیط و هوش (کاربردی) ،پدیده ای است که از طریق تستهای هوش سنجیده می شود وهوش منطقی ،با در دست داشتن سن عقلی که شاخص هوش در سن معین است ونیز سن تقویمی،می توان بهره ی هوشی(شاخص هوش منطقی ) را محاسبه کرد. نسبت بین سن عقلی به سن تقویمی این میزان را به دست می دهد» (سایت الکترونیکی وزارت آموزش وپرورش، تعریف هوش:1). البته با پذیرش قطعی این موضوع كه هوش یك پدیدهی ذهنی وانتزاعی وكیفیتی است وتبدیل آن به كمیت و عدد و رقم، تلاشی است كه اگرچه در نگاه اول عینی و عملی به نظر میرسد اما فرآیندی است فوقالعاده دشوار و با خطاهای زیاد. با این وجود امروزه، بر اساس ابزار اندازهگیری که ابتدا توسط " بینه سیمون" در سال 1905 و به دنبال آن تهیه واستاندارد شدن مقیاس "استنفرد- بینه" در سال 1916 در آمریكا ومقیاس هوشی "ریون" كه غالباً در شكل تستهای آزمون معرفی شدهاند، بهره هوشی یا هوش منطقی سنجیده و اندازهگیری میشود و نمراتی را در هفت گروه (كمتر از 70، بین 70 تا 79، 80 تا 89، 90 تا 109، 110 تا 119، 120 تا 139 و بالای 139) بر حسب نوع آزمون به خود اختصاص می دهد. در این پژوهش نیز اندازهگیری هوش منطقی، بر اساس آزمو ن "ریون" خواهد بود. در توصیف هوش هیجانی، نویسندگان و متفكران تلاشهای در خور توجهی را برای بیان و تعریف این دسته از فعالیتهای وجودی انسان به كار گرفته اند. « گولمن طی مصاحبهای با جان انیل (1996) هوش هیجانی را چنین توصیف می كند: هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن واستفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی است. توانایی ادارهی مطلوب خلق وخوی و وضع روانی وكنترل تکانشهاست. عاملی است كه به هنگام شكست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می كند. همحسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تاكردن با مردم وكنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق هدایت آنان است » ( جلالی، 1381: 92).گولمن معتقد است که هوش منطقی در بهترین حالت خود فقط بیست در صد از موفقیت های زندگی است،هشتاد درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است وسرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد. نظریه پردازان می گویند که هوش هیجانی به ما می گوید که چه کار می توانیم انجام دهیم، در واقع هوش هیجانی یعنی داشتن مهارت هایی تا بدانیم چه کسی هستیم وچه افکار،احساسات،عواطف ورفتاری داریم،یعنی شناخت عواطف خود ودیگران تا بتوانیم براساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق وشایستگی داشته باشیم. البته دو حیطهی هوش منطقی و هوش هیجانی، در وجود انسان، با یکدیگر ارتباط ارگانیکی وتنگاتنگی دارند وکلیهی فعالیتهای انسان، از آنها تاثیر میپذیرد. موفقیت و پیشرفت تحصیلی به عنوان یک متغیر وابسته، تحت تاثیر متغیرهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و روانشناختی و غیره میباشد. به عبارت دیگر موفقیت تحصیلی به عنوان یک پدیدهی رفتاری، نتیجهی کنش متقابل بین حالات درونی فرد و محیط خارج است. به این معنا که به دو عامل هوش(هوش منطقی و هوش هیجانی ) و شرایط محیطی که نسبت به یکدیگر تاثیر متقابل دارند وابسته است، فلذا میزان تاثیر هریک از متغیرهای هوش منطقی، هوش هیجانی، و پیشرفت تحصیلی به صورت دو به دو، در این پژوهش انجام خواهد شد.
اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش:
مدیریت سازمانها، در بخش مسیریابی وتعیین هدف، اتكا بر هوش هیجانی دارند و پس از آن با استفاده از قواعد علمی یا تئوریك (یعنی كاربرد هوش منطقی) چگونگی وصول به هدف ترسیم می شود. ضرورت پژوهش موضوع در سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان از این منظر است كه جریان نخبهپروری، رابطهی مستقیمی با تربیت مدیران آیندهی كشور دارد. سازمان مذکور که به صورت اختصار،"سمپاد " نامیده میشود، دانشآموزان دارای توانمندیهای ذهنی را بر اساس معیار پیشرفت تحصیلی گزینش میکند و آموزش بالاتر از حد متوسط را در مورد آنها اعمال می نماید. و از سوی دیگر، بین افراد گزینششده برای تحصیل در مدارس تحت پوشش" سمپاد" تفاوت معناداری وجود ندارد و صرفاً درآزمونها از بین دانشآموران دارای موفقیتهای تحصیلی (دارای معدلهای تحصیلی بالادرمقاطع پنجم ابتدایی برای ورود به مدرسهی راهنمایی و سوم راهنمایی برای ورود به مقطع متوسطه) افراد دارای توانمندی ذهنی بیشتر جهت تحصیل انتخاب میشوند. انجام این پژوهش، در راستای تربیت نیروی انسانی برای آینده كشور و رشد سرمایههای اجتماعی، دارای ضرورت بنیادی است.
اهداف پژوهش:
در این پژوهش، اولویت و یا تاثیر بیشتر هوش هیجانی و هوش منطقی در موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان هدف، مشخص و معلوم خواهد شد. هوش منطقی، وراثتی و یک توانایی ذاتی است و «هوش هیجانی یك مهارت اجتماعی است و شامل همكاری با سایر مردم، كاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد، توانایی كنترل حالتهای اضطراب و كنترل واكنشهاست. كلرك و همكاران(2005)، نشان دادند كه آموزش همدلی در دانشآموزان، هوش هیجانی و عملكرد اجتماعی آنها را افزایش می دهد. شرما (2004)، اظهار داشت: دانشآموزانی كه یادگیری پائینی دارند در تطابق هوش هیجانی و تحمل فشار روانی دچار مشكل می شوند.
آرنولد (2003) بیان داشت هوش و استعداد تحصیلی هیچگونه آمادگی و مهارتی را برای جدل با ناملایمات زندگی فراهم نمی كند» ( جلالوند،1383: 1). دانشآموزان هدف ما، نخبگان جامعهی دانشآموزی محسوب میشوند که در یک رقابت علمی فشرده تحصیل میکنند. تبیین این موضوع که هوش منطقی یا هوش هیجانی،کدامیک موفقیت تحصیلی آنان را بهتر رقم میزند چراغی فراروی سازمانهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خواهد بود که محور حرکت را "دانایی" قرار میدهند.
پرسش یا پرسشهای اصلی پژوهش:
هوش منطقی در مقطع راهنمایی چه میزان است؟
هوش هیجانی در مقطع راهنمایی چه میزان است؟
هوش منطقی در مقطع متوسطه چه میزان است؟
هوش هیجانی در مقطع متوسطه چه میزان است؟
آیا بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مقطع راهنمایی ارتباط وجود دارد؟
آیا بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مقطع متوسطه ارتباط وجود دارد؟
آیا بین هوش منطقی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مقطع راهنمایی ارتباط وجود دارد؟
آیا بین هوش منطقی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مقطع متوسطه ارتباط وجود دارد؟
آیا بین هوش منطقی و هوش هیجانی دانشآموزان در مقطع راهنمایی ارتباط وجود دارد؟
آیا بین هوش منطقی و هوش هیجانی دانشآموزان در مقطع متوسطه ارتباط وجود دارد؟
تعریف متغیرهای پژوهش:
متغیرهای پژوهش در این تحقیق عبارتند از: هوش هیجانی، هوش منطقی و یشرفت تحصیلی و متغیر تعدیل كننده نیز جنسیت است.
فصل دوم:
«بررسی پیشینه پژوهش»
مفهوم نظری و ادبیات:
«هوش هیجانی، هوش منطقی»
و
بررسی روابط و تأثیر آنها بر پیشرفت تحصیلی
دانشآموزان نخبهی مدارس تهران سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان
مقدمه:
از جمله كلماتی كه همهی ما به طور مكرر آن را به كار می بریم، كلمهی "هوش" است. دانشآموزی كه در تحصیلات موفق است را باهوش مینامیم و به همین گونه از همهی اقشارهای جامعه، دانشجویان، كارمندان،كارگران و غیره كه به نحوی در شرایط تحصیلی و كاری، موفقیت كسب مینمایند، را با صفت "باهوش" یاد می كنیم و هوش را مهمترین عامل برای موفقیت در تحصیل، شغل و به طور كلی در زندگی عادی به حساب می آوریم. چه تعریفی از افراد باهوش داریم و چه انتظاراتی از آنها به جا و به مورد است؟ آیا امكانات و استعدادهای بالقوه یك دانشآموز با ویژگی "باهوش"، صرفاٌ در حلقهی بسته تحصیلی و درسی، بروز وتجلی می یابد، یا اینكه او دارای روحیات و خلق و درك و غیره نیز هست كه اگر امكان شكفتن بیابد، بر وضعیت تحصیلی نیز اثرات شگفتی را بر جای می گذارد. معمولاً دانشآموزان دارای هوش بالا، به دلیل درك وسیعتر و سریعتری كه از اطراف خود دارند، از مشكلات بیشتری نیز برخوردار میشوند، آیا می توان با تكیه بر منبع عظیم هیجانها در وجود آنها و مدیریت صحیح آن، بر مشكلات، از جمله عدم موفقیت تحصیلی، فائق آمد؟ این پژوهش در نظر دارد ضمن بررسی مفهوم کلی"هوش " و"هوش منطقی" كه از گذشته و تاریخچه طولانیتری برخوردار است، مفهوم "هوش هیجانی" را نیز بازخوانی كند. تقویت هوش هیجانی می تواند زمینهساز بسیاری از موفقیتها و پیروزیها و حصول به هدف در زندگی باشد و بالعكس فقدان و عدم درك و مدیریت آن، آثار تخریبی در زمینههای فردی و اجتماعی ایجاد می كند. هوش منطقی یا استعداد تحصیلی، با انجام تستهای گوناگون عدد و رقم كمّی یافتهاند ومی توان دانشآموزان را مورد سنجش وآزمون قرار داد، اما هوش هیجانی، سازهای نسبتا جدید در ادبیات روانشناسی است « واژه هوش هیجانی نخستین بار در سال 1990توسط سالووی[1] و میر[2] مطرح شد. ریشهی آن به هوش اجتماعی باز میگردد که در سال 1920 از سوی ثرندایک[3] مطرح شد. صورتبندی سالووی و میر، یک مدل سه بخشی بودهاست که در آن هوش هیجانی به سه مقولهی ارزیابی هیجانات، تنظیم هیجانات واستفاده از هیجانات در حل مسایل تقسیم میشود (اسکوتی وهمکاران، 1998). هرچند که هستهی اصلی این مدل هیجان ا ست، با این حال تاکید عمدهی آن، بر کارکردهای اجتماعی و شناختی مربوط به هیجانات میباشد. در سال 1997، سا لووی و میر، مدل قبلی خود را اصلاح و یک مدل چهار طبقهای[4] پیشنهاد کردند. در این مدل طبقات به ترتیب و از پایینترین سطح تا عالیترین سطح مرتب شدهاند که عبارتند از: درک وبیان هیجانات[5]، جذب هیجانات در تفکر[6]، فهم هیجانات[7]، و تنظیم توام با تعمق هیجانات[8]. این تلقی از هوش هیجانی تحت عنوان مدل توانایی شناختی– هیجانی[9] معروف است. این مدل به رفتارها وتواناییهای بالفعل و واقعی برای تشخیص، پردازش وکاربرد اطلاعات گرانبار از هیجان میپردازد (پتریدس، فردریکسون وفورنهام2004). اما برخی پژوهشگران هوش هیجانی را به صورت یک صفت (trait EI) در نظر میگیرند وآن را نه یک توانایی بالفعل، که یک استعداد یا آمادگی رفتاری تعریف میکنند. این برداشت از هوش هیجانی تحت عنوان مدل خودکار آمدی (ترکیبی) هیجانی[10] معروف است (پتریدس، فردریکسون وفورنهام، 2004). بنابراین هوش هیجانی صفتی (ترکیبی) به مجموعهای ازآمادگیها و تمایلات رفتاری در بارهی توانایی شخص برای تشخیص، پردازش و کاربرد اطلاعات آکنده از هیجان و درک فرد از میزان آمادگیاش اطلاق میشود» (بخشیپور وهمکاران، 1385 : 30 ). پژوهش حاضر بر اساس مدل سه بخشی هوش هیجانی و رویکرد صفتی (ترکیبی) نسبت به آن انجام میشود و سعی دارد همراه هوش منطقی
، رابطهی آنها را با پیشرفت تحصیلی بررسی نماید.
1- هوش منطقی:
1 -1- مفهوم کلی هوش:
هوش یکی از مباحث اصلی و مهم در روانشناسی است. در تعریف آن (لغوی واصطلاحی)، گفته شده است «هوش یا هش در لغت به معنای فهم، شعور، درك، آگاهی، بیداری، بجا بودن حواس، متمایز كردن، زیركی، زرنگی، عقل و خرد استعمال شده است. و اما بررسی مفهوم اصطلاحی هوش نشان میدهد كه علیرغم تعاریف گوناگون و متنوع از آن، مراد چیزی جز تعبیر ادبی و تاریخی "جوهر دانایی" و یا "توانایی یادگیری" نیست. هرگاه فرد در حوزههای خاص از توانایی یادگیری فوق العاده باشد، اصطلاحا میگوییم وی فردی مستعد است و در آن زمینه از استعداد خاص برخوردار است» (كاظمی حقیقی، 1376 :1 ). ارائهی تعریفی جامع كه بتواند تمامی ابعاد "هوش" را درنظر بگیرد مشكل است زیرا اصولاً هوش صفتی فرضی و مفهومی انتزاعی است كه از روی عملكرد افراد قابل تشخیص است. واژهی هوش زیاد به کار می رود، ما پیوسته همنوعان خود، به خصوص کودکان را تیزهوش، یا کمهوش یا بیهوش مینامیم یا در فکر خود یکی از صفات را به آنان نسبت میدهیم، با این وجود اگر از ما بپرسند که هوش چیست؟ در پاسخ به زحمت میافتیم علت این است که اولا مسلم نیست که هوش به وجه مطلق وخاالص و به صورت استعداد مستقل وجود داشته باشد، ثانیا به فرض وجود داشتن، بتواند مستقیما و به روش عینی و علمی مورد مطالعه قرارگیرد( پیازه،1367). آلفرد بینه و سیمون که اولین آزمون هوش به نام آنهاست معتقد بودند «هوش یک قوهی ذهنی بنیادی است که تغییر یا فقدان آن بیشترین اهمیت را در زندگی علمی آدمی دارد. این قوهی ذهنی، همان قضاوت است که گاه از آن تحت عنوان عقل سلیم، عقل عملی، ابتکار و توانایی تطبیق باشرایط یاد میشود: درست قضاوت کردن، درست درک کردن و درست استدلال کردن و اینهاست فعالیتهای بنیادین هوش» (بینه و سیمون،1905،به نقل از هلیگارد،1380: 47و48). در سال 1916، ترمن شاخص مناسبی برای هوش ارایه داد که نحستین بار توسط روانشناس آلمانی؛ ویلیام اشترن(1838-1817) پیشنهاد شده بود. این شاخص هوشبهر نامیده میشود که در زبان انگیسی به «IQ» شهرت دارد و هوشبهر را به صورت نسبت سن ذهنی به سن زمانی بیان میکند (همان منبع).
1-2- عامل وراثت و محیط-تاثیر گذار برهوش:
« هم وراثت وهم محیط( فرصتهای یادگیری) عوامل تعیین کنندهی مهمی در توانایی (به فعلیت رساندن) هوش هستند. وراثت، دامنه یا حداقل و حداکثر هوش یک فرد را مشخص میکند، در حالی که محیط تعیین میکند فرد در کجای این دامنه باشد. برای مثال، وراثت مشخص میکند که هوشبهر یک فرد بین 80 تا 110 باشد، ولی اینکه فرد اکنون چه میزان بهره هوشی [هوشبهر] از این دامنه را دارد، محیط تعیین میکند. به عبارت دیگر، اگر این فرد در محیطی غنی و سرشار از محرک و تحریک بزرگ شده باشد، دارای بهرهی هوشی[هوشبهر]110 خواهد بود (از آن بیشتر نخواهد بود) و اگر در محیطی بسیار فقیر (از لحاظ محرکها و عواطف وغیره) هم بزرگ شدهباشد دارای بهرهی هوشی (هوشبهر) 80 خواهد بود (کمتر ازآن نخواهد بود). نکتهی حایز اهمیت آن است که اکثر ما متاسفانه به خاطر شرایط محیطی، ازآن حداقل دامنهی بهرهی هوشی [هوشبهر] که وراثت مشخص کرده، استفاده میکنیم» (بیابانگرد،1384 : 114و113). «یك كودك، به هنگام تولد، مقداری از توانائیهای لازم برای رشد ذهنی را داراست. اما اگر محیط مناسب نباشد این توانایی به فعل در نمیآید. امكان دارد كه توانایی بالقوهی رشد ذهنی یك کودک در سطح پائینی باشد، در آن صورت هیچ محیطی نمی تواند ضریب هوشی بالایی را برای او فراهم آورد؛ بنابراین، توارث محدودیتی را بر این رشد ایجاد می كند. از طرف دیگر، اگر كودكی مغز بسیار مستعدی را به ارث ببرد، بهطوری كه امكان كسب ضریب هوشی [هوش بهر] بسیار بالا برای او میسر باشد، اما در محیط متغیر [فقرارتباطی وادراكی و...] قرار گیرد درست همان حالت را خواهد داشت كه مغز كاملی را به ارث نبرد» (گنجی،1371: 125).
1-3- هوش منطقی(هوشبهر) و سنجش آن:
«هرمن ابینگهاوس[11] روانشناس آلمانی، اولین بار هجاهای بیمعنی را اختراع کرد. این وسیله اجازه دادهاست تا حافظهی آزمودنی، ازطریق شمردن تعداد هجاهایی که مدتی بعد از حفظ کردن آنها را به خاطر میآورد، اندازهگیری شود. نفردوم، آلفرد بینه[12] روانشناس فرانسوی است (1905) که توانست تعدادی سوال و مسایل آسان تهیه کند و آنها را در اختیار کودکان قرار دهد و با مقایسه نتایج با یکدیگر، هوش [هوش بهر] آنها را اندازه بگیرد. مسائل مطرح شده در واقع بسیار ساده بود و با تجربههای روزمرهی كودكان ارتباط داشت وبه جرأت می توان گفت كارهایی كه بعدها در این زمینه انجام گرفته، چیزی جز كاربرد فكر اولیه نبودهاست. انواع سؤالاتی كه برای اندازهگیری هوش به كار می رود به این صورت می تواند باشد كه مثلاً از كودك بپرسند؛ كبریت به چه درد می خورد؟ در چه ساعتی از روز خورشید در سمت مغرب است؟ مفهوم این ضرب المثل چیست؟ "انسانی که به دوزبان صحبت می کند به اندازهی دو نفر ارزش دارد". بینه چنین فرصتی را فراهم آورد و آن را آزمون هوشی نامیده است. او با اجرای تست خود توانسته است میانگین نتایج كودكان 3 ساله، 4 ساله، 5 ساله و... را پیدا كند.
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
برچسب ها : بررسی رابطهی هوش منطقی و هوش هیجانی و اثر آن بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نخبه , , طرح توجیهی بررسی رابطهی هوش منطقی و هوش هیجانی و اثر آن بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نخبه , , دانلود بررسی رابطهی هوش منطقی و هوش هیجانی و اثر آن بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نخبه , روانشناسی , پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نخبه , ظهور وپیدایش هوش هیجانی